مدیریت و مسئولیت
بخش نخست
این یادداشت صرفاً برای مطالعه «مدیران» است! توجه بفرمایید «مسئولان» را عرض نمیکنم! مدیرانی که علاقمند هستند بدون دردسر سالها بر صندلی مدیریت تکیه زده و آب از آب تکان نخورد! همانطور که برای مدیرعامل آبفا رقم خورد. مدیری که 136 ماه بر صندلی مدیریت تکیه زد و رکورد تازهای را به ثبت رساند! پس راز ماندگاری یک مدیر چیست؟!
اهل مصاحبه نیست!
حکایت کودک بازیگوشی است که حاضر نشد «الف» بگوید! هرچه معلم گفت بگو «الف» گفت «انف» پرسیدند چرا نمیگوید؟! گفت اگر بگویم «الف» باید تا «ی» بروم! بنابراین چرا بگویم؟! «محمدرضا اسدی» هیچگاه در طول مدیریت خود حاضر نشد روبروی خبرنگار پرسشگری نشسته و به پرسشها و مطالبات مردم پاسخ دهد! اجازه بدهید نشستهای تشریفاتی خبری که در مناسبتهای خاص برگزار میشود را به حساب گفتوگوهای تخصصی نگذاریم.
هوای فرماندار را دارد!
فرماندار رئیس جمهور شهرستان و منطقه است. فرمانداری هستۀ فکری، برنامهریزی و سیاستگذاری کلان و راهبردی شهرستان محسوب میشود. اگر مدیران ادارات عملکرد خود و مجموعۀ تحت امر خود را بر اساس این هستۀ فکری تنظیم کنند پسندیده است ولی وقتی برخی از فرمانداریها فاقد چنین هستۀ فکری است راحتترین کار تأمین نظر شخص فرماندار است. به خصوص که نقطه قوت آن سازمان پاشنه آشیل فرمانداری محسوب شود.
هوای نماینده مردم را میگیرد!
نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی علیالقاعده درخواستهای مردم را به مدیران سازمان منتقل میکند. اگر نماینده شایستهای باشد برای نظرات کارشناسی و اولویتها احترام قائل است. ولی ممکن است یکی قائل به اولویتها و مسائل کارشناسی نباشد یا از اهمیت کمتری برخوردار بوده و نظر شخصی و سلیقهای بر آن بچربد.
چه دلیلی دارد مدیر در برابر نماینده قد عَلم کند؟! در این صورت مدیر سازمان بایستی برای بقای خود نظر نماینده را بر مصالح مردم مقدم داشته و اصول کارشناسی و اولویتهای مردم و منطقه را فدا کند.
به شورا امتیاز میدهد!
اعضای شوراهای اسلامی شهر و روستا در مقیاس کوچکتر نماینده مردم هستند. امتیازشان هم کوچکتر میشود ولی باید برای بقای خود پرداخت. حتی اگر قرار است یک مدیر فنی و توانمند مجموعه قربانی شود تا یک همشهری اعضای شورا در جایگاه مدیریت آن شهر قرار گیرد!
چشماندازی برای آینده ندارد!
اگر بنا باشد با وجود مسائل و مشکلات روزمره که گریبان سازمان تحت امر خود را گرفته است به ترسیم چشماندازی برای آینده بپردازد در این صورت مشکلی به مشکل خود اضافه کرده است! در این صورت تمام سعی خود را به کار گرفته تا از داشتههایی که دیگران برای او جا گذاشتهاند استفاده کرده و شرایط موجود را حفظ کند!
اطلاعات سازمان را محرمانه میپندارد!
در کشورهای توسعه یافته کلیه شبکههای زیرساختی مثل «آب»، «برق»، «گاز» و «تلفن» روی سایت شرکت در اختیار عموم مردم قرار میگیرد ولی اگر به مدیرعامل آبفا بگویید پولی که به صورت آببها و فاضلاببها از مردم دریافت شده صرف چه چیزی میشود محرمانه است.
سراغ جانشینپروری نمیرود!
مدیران درجه یک، از ظرفیت مدیران و کارشناسان درجه یک استفاده میکنند تا خدمات سازمان به بهترین نحو انجام شود ولی مدیران درجه 2 همواره نگران میز و صندلیشان هستند نکند توسط همکاران توانمند تصاحب شود. بنابراین برای همکاران سازمان سراغ افراد درجه 3 و 4 رفته تا همواره برتری نسبی خود را حفظ کنند.
دست به ساختار سازمان نمیزند!
یکی دیگر از راز ماندگاری مدیران حفظ شرایط موجود در ساختار و منابع انسانی است. کوچکترین تغییر در ساختار و منابع انسانی میتواند بزرگترین چالشها برای بقای مدیر به وجود آورده و مدیریت ایشان را به خطر اندازد. بنابراین باید قید تغییرات را زد و به جای آن صرفاً خود را مدافع تغییر و تحول و منابع انسانی و سرمایه انسانی جلوه داد و معرفی کرد. نزدیکترین راه برگزاری دورهها و کارگاههای آموزشی است بدون این که کوچکترین اعتقادی به آن داشته باشد!
«محمدرضا اسدی» در طول فعالیت و مدیریت خود هیچگاه در زمرۀ سیاسیون کاشان قرار نگرفت همانطور که نتوانست یک جایگاه «دانشگاهی»، «کارشناسی» یا «تخصصی» برای خود دست و پا کند. او به زعم خود «سیاسی» نبود ولی «سیاس» بود. شاید مرور ویژگیهای فوق راز ماندگاری یک مدیر «سیاس» را برای مدیران برملا کرده و یاریگر ایشان برای بقا قرار گیرد!